انسان در زندگی به مشکلات زیادی برمی خورد که نیاز به حل آنها دارد و اصولا هر سوالی که انسان با خود مطرح می کند و جوابش را نمی داند خود، مشکلی به شمار می رود. معمولا انسان در زندگی با موضوع های زیادی مواجه می شود که مشکل به حساب می آیند و این در وقتی است که او هدفی مشخص دارد و برای تحقق آن تلاش می کند اما راهی که منتهی به تحقق هدفش باشد، نمی شناسد و یا موانعی وجود دارد که او را از رسیدن به هدف باز می دارد. وقتی انسان درباره راه حل مشکلی که برایش پیش می آید، می اندیشد معمولا همان مراحل مشخص را پشت سر می گذارد که روانشناسان به برسسی و تحلیل آن پرداخته اند. ما می توانیم مراحل تفکر را جهت حل مشکلات در موضوعات زیر برسی کنیم : (محمد عثمان نجاتی؛ علم النفس فی حیاتنا الیومیه)
1) احساس وجود مشکل:سیر تفکر، با احساس وجو مشکلی که برای انسان اهمیت دارد، آغاز می شود. انسان در این مرحله نوعی انگیزه قوی احساس می کند که او را به حل مشکلتشویق می نماید تا به هدفی که برای تحقق آن تلاش می کند، دست یابد. اصولا احساس وجود مشکل، نخستین مرحله سیر تفکر را تشکیل می دهد.
2) جمع آوری مدارک پیرامون موضوع مشکل: وقتی انسان وجود یک مشکل را حس می کند معمولا به جست جوی موضوع آن از تمام جنبه ها می پردازد تا آن را به خوبی درک کند، و بعد به جمع آوری کلیه اطلاعات و مدارک متعلق به آن و بررسی آنها، به منظور شناختن درجه تناسب یا عدم تناسبشان با موضوع مشکل می پردازد و اطلاعاتی را که مناسب حل مشکل هستند، حفظ می کند و آنها را که نامناسب هستند، کنار می گذارد. جکع آوری اطلاعات و اسناد متناسب با موضوع مشکل، به روشن شدن و فهمیدن و مشخص کردن دقیق آن کمک می کند و این خود، راه را برای ارائه فرضیه های راه حل، هموار می سازد.
3) فرضیه سازی: در جریان گردآوری اطلاعات و مدارک مربوط به موضوع مشکل، برخی از راه حل های احتمالی آن و یا برخی فرضیه ها به ذهن انسان وارد می شود، درواقع راه حل پیشنهادی مشکل است.
4) ارزیابی فرضیه ها: وقتی محقق برای حل یک مشکل، فرضیه ای می سازد معمولا به بررسی عمیق و بحث پیرامون آن فرضیه در چارچوب اطلاعات و مدارکی که در اختیار دارد، می پردازد تا از تناسب آنها با مساله مشکل و صلاحیتشان برای حل آن، مطمئن شود. گاهی محقق در می یابد فرضیه ای که ارائه داده است با برخی از اطلاعات و حقایق درباره آن مشکل، هماهنگ و متناسب نمی باشد، از این رو فرضیه مزبور را به دلیل عدم شایستگی در حل مشکل کنار می گذارد و به ساختن فرضیه ای دیگر می پردازد و همان طور که در مورد فرضیه او عمل کرده بود به بررسی عمیق و بحث پیرامون فررضیه دوم می پردازد و گاهی کار به کنار گذاشتن فرضیه دوم نیز می انجامد و این کار آنقدر تکرار می شود تا سرانجام به ارائه یک فرضیه پذبرفته شده و متناسب با اطلاعات و حقایق موجود درباره آن مشکل، برسد و تشخیص دهد که همین فرضیه، صلاحیت حل مشکل مزبور را دارد.
5) اطمینان به صحت فرضیه: پس از کنار گذاشتن فرضیه های نا مناسب و رسیدن به یک فرضیه مناسب برای راه حل مشکل، محقق معمولا به گردآوری مدارک و اسناد دیگری نیز می پردازد و به نکات تازه ای می رسد و یا برای اطمینان از صحت این فرضیه آزمایشهایی انجام می دهد.
اینها مراحلی است که تفکر معمولا در جریان حل مشکلات پشت سر می گذارد و ما نیز برای حل کلیه مشکلاتی که در زندگی روزمره دامنگیرمان می شود، همین مراحل را طی می کنیم؛ و نیز دانشمندانی که به انجام آزمایشهای علمی در آزمایشگاههایشان می پردازند، تنها همین مراحل را طی می کنند، با این تفاوت که آنها از وسائلی که بیشتر با موضوع در ارتباط است و دارای دقت و کنترل بیشتری در انجام تحقیقات و جمع آوری مدارک لازم و قبت و تجزیه و تحلیل آنها می باشد، استفاده می کنند.
قرآن برای مراحل سیر تفکر در جریان حل مشکلات، نمونه ای به ما ارائه می کند. این نمونه را داستان ابراهیمع و روشی که او در سیر تفکر برای رسیدن به معرفت پروردگار بزرگ و قادر هستی آفرین، در پیش گرفت، می یابیم. (علی عبدالعظیم: فلسفه المعرفه فی القرآن الکریم.) مانند سوره مبارکه انعام آیه 74-79